پرسش و پاسخ:

مهارت ديگر و شايد ابزار ديگري که مي توان آن را در راستاي اهداف ارزشيابي توصيفي به کار گرفت و در مقايسه با ابزارهاي ديگر کمي غير عادي به نظر مي رسد، مهارت" پرسيدن " است. گاهي آن را پرسش و پاسخ مي نامند. در حقيقت ما اين روش را تحت عنوان روشهاي تدريس شناخته ايم و به لحاظ تاريخي به سقراط، فيلسوف يونان باستان، نسبت داده مي شود. در حقيقت آموزش سقراطي از طريق ديالوگ يا گفتگو انجام مي گرفته است. سقراط با پرسيدن سوالاتي حساب شده با کشف ميزان درک شاگرد از مسئله يا موضوع و خطا و جواب انديشه وي او را به سمت اصلاح انديشه و تفکر خود سوق مي داد. به سخن ديگر گفتگو و يا پرسيدن ايجاد يک حلقه بازخورد مستمر و توسعة شناخت معلم از دانش‌آموز و توسعه درک و فهم وي از مفاهيم و موضوعات و انديشه وي است. در جريان شکل گيري اين حلقه بازخورد، ارزشيابي پيوسته و مدام از ناحيه معلم به ويژه صورت مي گيرد. هر پرسش در واقع براي ارزشيابي پاسخ دانش‌آموز انجام مي گيرد تا دانش‌آموزان به سمت درک وسيع تر موضوع و مفهوم حرکت کنند. اين نکته نشان مي دهد که ارزشيابي و تدريس از همديگر جدا نيستند و دو فرايندي هستند که با هم به پيش مي روند و با هم به نتيجه مي

رسند.

آنچه در اينجا اهميت دارد، عدم خلط اين مفهوم با مفهوم پرسشهاي مستمر است که در ادبيات ارزشيابي سنتي ما بسيار از آن ياد مي شود. در آيين نامه هاي امتحانات گذشته از دهه 20 هجري شمسي اين مفهوم وارد ادبيات ارزشيابي ما شد و منظور از اين پرسشها همان سؤالاتي است که معلم در کلاس درس، بعد از تدريس از دانش‌آموزان مي پرسيد و نتايج آنها را به صورت نمره يا گاه رتبه، ثبت مي کرد. اين موضوع نيز به همراه ارزشيابي مستمر مجدداً طرح و بحث شد که به لحاظ مفهومي تفاوتي با همديگر نداشت، درک و برداشت عموم معلمان از پرسشهاي مستمر، همين سوالاتي است که هر جلسه از محتواي دروس تدريس شده پرسيده مي شد. گاهي اوقات معلمان، همين پرسشها را به صورت کتبي اجرا مي کردند، اما اين شيوه يا ابزار يعني پرسيدن، تفاوت ماهوي با آن دارد. در اين شيوه هر پرسش و هر پاسخ مي تواند بازخوردي براي طرف مقابل ( معلم يا دانش‌آموز ) باشد و اين حرکت در مسير شکل گيري و توسعه يادگيري حرکت است. يکي از مشکلاتي که در به کارگيري اين روش وجوددارد اين است که معلمان هنگام پرسيدن، وقت کمي به دانش‌آموزان مي دهند تا درباره سوال فکر کنند و اين باعث مي شود که دانش‌آموز به خوبي درگير موضوع نشود. پرسيدن مؤثر از مؤلفه‌هاي مداخله‌هاي برنامه ريزي شده معلمان است که دانش‌آموزان را درگير عميق تر فعاليت يادگيري مي نمايد. معلم با شنيدن پاسخهاي دانش‌آموز، از ميزان درک و فهم او از موضوع آگاهي مي يابد و از ضعفها و بدفهميهاي او مطلع مي شود. مثلاً پس از شنيدن پاسخي از دانش‌آموز، اگر چنين سوالي از وي بپرسد که: " چرا شما اين گونه فکر مي کنيد ؟ ". درگيري بيشتري را براي دانش‌آموز ايجاد خواهد کرد پاسخ دانش‌آموز اگر معلم فرصت فکرکردن به او بدهد مي تواند تصوير روشن‌تر از بينش و تفکر خود ارائه دهد و به سخن روشن‌تر، فرصت گرانبهايي است که دانش‌آموز انديشه خود را از طريق دريافت بازخوردهاي معلم گسترش دهد.

براي تقويت مهارت پرسيدن چند نکته ذيل بايد مورد توجه واقع شود:

· بيشترين تلاش و کوشش خود را مصروف سوالاتي بکنيد که موجب کاويدن و مطالعه مسائل

مهم شود، تا رشد فهم و قدرت تفکر دانش‌آموزان تقويت شود. به سخن ديگر سوالات که در سطح حافظه، فهم چنين تأثيري را به همراه ندارد. مثلاً به جاي پرسيدن اين گونه که « آيا هفت عدد اول است ؟» و کودک بگويد «بله » يا « نه» بپرسيد:« چرا 7 عدد اول است ؟ » زيرا اين سوال دانش‌آموز را وادار مي کند تا دانش خود را درباره عدد اول مرور کند و همچنين نيازمند آن است که درک خود را از عدد اول نشان دهد. شما با سوالات بيشتر مي توانيد درک و فهم آنها را حتي گسترش دهيد. اين سوال مي تواند ساختار تعداد زيادي سوال مشابه را به شما نشان دهد که مثلاً: « چرا الف، نمونه ب است » سوالاتي از اين دست را مي توان به شرح زير مثال زد:

الف ) چرا اين.. صحيح است ؟

ب ) مي توانيد توضيح دهيد که چگونه....

ج ) تفاوت ها و شباهتهاي... کدامند ؟

· فرصت پاسخگويي را افزايش دهيد تا دانش‌آموزان فرصت فکرکردن پيدا کنند. افزايش مدت زمان پاسخگويي به سؤالات فرصت درگيري را به دانش‌آموزان مي دهد و پاسخهاي آنان را قوي‌تر و محکم‌تر مي نمايد.

· از همه دانش‌آموزان انتظار پاسخگويي داشته باشيد؛ به عبارت ديگر، اجازه ندهيد تنها افراد محدودي پاسخگوي سؤالات شما باشند. · پاسخهاي صحيح يا اشتباه دانش‌آموزان، هر دو مي تواند شما را در شناخت ميزان درک و فهم دانش‌آموزانتان کمک کند؛ زيرا هدف اصلاح متأملانه و متفکرانه است، نه اين که در لحظه اول، پاسخ درست را دريافت نمائيد.

· توجه داشته باشيد که اين پرسشها و پاسخها عمدتاً شفاهي است. گرچه مي توان در برخي موارد به صورت کتبي هم اجرا و پاسخها را تحليل کرد.

 

مزایا و معایب پرسش و پاسخ :

 

- مزایا :پرسش و پاسخ موجبايجاد يک حلقه بازخورد مستمر و توسعة شناخت معلم از دانش‌آموز و توسعه درک و فهم وي از مفاهيم و موضوعات و انديشه وي است. هر پرسش در واقع براي ارزشيابي پاسخ دانش‌آموز انجام مي گيرد تا دانش‌آموزان به سمت درک وسيع تر موضوع و مفهوم حرکت کنند. اين نکته نشان مي دهد که ارزشيابي و تدريس از همديگر جدا نيستند و دو فرايندي هستند که با هم به پيش مي روند و با هم به نتيجه مي رسند. پرسيدن مؤثر از مؤلفه‌هاي مداخله‌هاي برنامه ريزي شده معلمان است که دانش‌آموزان را درگير عميق تر فعاليت يادگيري مي نمايد. معلم با شنيدن پاسخهاي دانش‌آموز، از ميزان درک و فهم او از موضوع آگاهي مي يابد و از ضعفها و بدفهميهاي او مطلع مي شود و ....  .

-  معایب : اما در کنار این همه فایده اشکالاتی نیز دارد از جمله : وقت گیر است ، در یک جلسه از تعداد کمی دانش آموز پرسش به عمل می آید ، سؤالاتی که از هر دانش آموز پرسیده می شود محدود بوده و نیز از نظر سطح ارزشیابی معلم نمی تواند عدالت را میان دانش آموزان بر قرار کند . چون زمان پاسخگویی محدود است باعث مي شود که دانش‌آموز به خوبي درگير موضوع نشود. وقت گیر است ، در یک جلسه از تعداد کمی دانش آموز پرسش به عمل می آید ، سؤالاتی که از هر دانش آموز پرسیده می شود محدود بوده و نیز از تظر سطح ارزشیابی معلم نمی تواند عدالت را میان دانش آموزان بر قرار کند ؛ چون زمان پاسخگویی محدود است و فراگیر چهره به چهره معلم قرار دارد برای دانش آموز اضطراب فراوان به همراه دارد و .... .

 

آزمون های عملکردی :

 

بر خلاف ادوار گذشته ، آموزش و پرورش در جریان فرایند یاد دهی – یاد گیری تنها به دنبال آن نیست که دانش آموزان ، مطالب درسی را حفظ نمایند ( بدانند) و امتحانات خود را با موفقیت بگذرانند ؛ بلکه در سنجش یاد گیری های دانش آموزان ، در صدد آن است تا راهی بیابد که دانش آموزان ، آنچه را که آموخته اند و می دانند، بتوانند در عمل به کار گیرند و مسائل واقعی زندگی خود را حل کنند ( دانستن ، توانستن و به کار بستن ).به این شیوه از سنجش ، سنجش مبتنی بر عملکرد گویند[2] .

آزمون های عملکردی به آن دسته از آزمون هایی کفته می شود که فرایند و نتایج یاد گیری دانش آموزان را به طور مستقیم سنجش می کند . آزمون های عملکردی با مهارت سرو کار دارند .مهارت در استفاده از فرایند ها و شیوه های اجرایی و نیز مهارت در تولید فراورده ها( سیف ، 79 ، راهنمای معلّم در ارزش یابی کیفی ( توصیفی ) نگاشت اول  سال تحصیلی 89 - 1388)

در این آزمون ها موقعیتی فراهم می شود که دانش آموز آن چه را که از مهارت و دانش کسب کرده است از خود بروز دهد و این نوع آزمون ابزار بسیار خوبی برای آگاهی از میزان شناخت و مهارت دانش آموز است . در این نوع آزمون هر نوع فعالیت یا کار خلاقانه ی دانش آموز که از طریق آن می تواند آن چه را آموخته است به نمایش بگذارد یا بیان کند ، مورد توجّه قرار می گیرد. آزمون های عملکردی ، فرایند ها و فرآورده های یادگیری را به طور مستقیم می سنجد و از آن جا که این آزمون ها با مهارت سر و کار دارند ، به معلم کمک می کند ، تا از مهارت ها و میزان درک و فهم دانش آموزان اطلاع داشته باشد .

معلمان به خوبی آگاهند که بخش زیادی از اهداف و انتظارات آموزشی در حیطه ی مهارت ها قرار دارد . یعنی در بقسیاری از موارد ، نتیجه ی یادگیری دانش آموزان کسب مهارت و به کار بردن شناخت هاست . دانش آموزان باید بتوانند کاری انجام دهند یا دانشی را که کسب کرده اند در شرایط واقعی یا نسبتاً واقعی ، به کار گیرند . به سخن دیگر تنها دانستن یک موضوع کافی نیست و توانستن و به کار بستن آن نیز لازم است .[3)